طنز: در رثای خشکسالی
اول. در غسل بدل از وضو!
حکایت است شیخ قحط الحکماء بدپیله معروف به آبشناس، در ایامی که شش
ماه و سه چار پنج روز از آخرین باران «سنگ ترّ» در ولایت بیرجند میگذشت، بهقصد
صلات ظهر بر مسجدی برفت و در وضوخانه مرد شادابی را دید که در حال وضوست و چندین و
چند بار آب بر صورت و دستهایش میریزد. بر وی فرمود: چنین که تو وضو میگیری ما
غسل میکنیم! چرا چنین در آبها غوطهوری؟! شاداب چنین پاسخ داد که: مرا نمیگیرد!
شیخ فرمود: مگر برق است که تو را بگیرد؟! بیشتر توضیح بده. شاداب گفت: به دلم نمیچسبد!
شیخ پس از شنیدن این پاسخ بیشازحد منطقی، نعرهها بزد و بر آستانه ورودی اداره آب
شهرستان، بر زمین افتاد و دانست که در این پنجاه سال عمرش، وضویش باطل بوده! چرا
که با یک لیوان وضو میگرفته است.
- ۴ نظر
- ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۳